"دیپلماسی رویگردانی" بهترین تعبیری است که میتوان برای روابط امروز عربستان و مصر در نظر گرفت؛ به نظر میرسد این سیاست به دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز سرایت کند.
به گزارش سرویس بینالملل جام نیـوز، "عبدالباری عطوان" تحلیلگر سرشناس جهان عرب در پایگاه خبری «رأی الیوم» به اختلاف دیدگاههای مصر و عربستان در خصوص سوریه اشاره و دلایل سرد شدن روابط دو کشور را بررسی کرده است. عطوان نوشت: کسانی که سفر سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در آوریل گذشته به مصر را پیگیری کرده بودند، متوجه شدند که آمال و آرزوهای زیادی برای همکاری نظامی، سیاسی و اقتصادی مصر و عربستان ایجاد شده بود؛ اما تنها 5 ماه بعد از این سفر -که رسانههای مصری آن را تاریخی توصیف کرده بودند- شکاف در روابط دو کشور بیشتر شد و آن پیشبینی غلط از آب در آمد. پروژه پل ملک سلمان بر روی خلیج عقبه و منطقه آزاد تجاری که قرار بود در صحرای سینا راه اندازی شود، دیگر مطرح نشده و ممکن است کاملا به فراموشی سپرده شده باشد. پارلمان مصر هنوز با اعطای مالکیت جزایر "تیران" و "صنافیر" به عربستان موافقت نکرده است؛ این در حالی است که شورای وزیران عربستان به سرعت آن را تأیید کرده بود و از سوی دیگر نیز شاهد کاهش محبوبیت «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور مصر در میان رسانههای سعودی هستیم. ماه عسل عربستان و مصر بیش از سه ماه به طول نینجامید و گامهای بعدی که از سوی قاهره اتخاذ شده، ضربه بزرگی به عربستان به شمار میرود: 1- حضور شخصیتهای مهم مصری در نشست گروزنی که حدود یک ماه پیش در چچن برگزار شده بود، شیخ الازهر یکی از این چهرههای مهم بود. 2- گفتمان مصر در قبال سوریه تغییر کرده و «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور مصر در سخنرانیاش در مجمع عمومی سازمان ملل گفته بود در سوریه جایی برای گروهکهای تروریستی وجود ندارد و پس از او «سامح شکری» وزیر خارجه مصر نیز در توضیحاتی اعتراف کرد دیدگاههای کشورش با عربستان در خصوص سوریه متفاوت است و مصر به لزوم تغییر رژیم در سوریه معتقد نیست. این در حالی است که عربستان معتقد است «بشار اسد» رئیس جمهور قانونی سوریه باید از قدرت کنار گذاشته شود. 3- محمد بن نایف ولیعهد عربستان که برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود، در حاشیه این نشست با عبدالفتاح السیسی دیدار نکرده و وزرای خارجه دو کشور نیز به جز نشست کشورهای موسوم به حامیان سوریه، دیدار جداگانهای نداشتهاند. 4- آنچه از همه مهمتر است، دیدار سامح شکری با «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه ایران در نیویورک است. در این دیدار موضوعات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته که مسأله سوریه مهم ترین آن بوده است. این دیدار و عدم دیدار با مسئولان سعودی، به اندازه کافی عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان یا مسئولان رده بالاتر سعودی را شوکه خواهد کرد و ممکن است این شوک به سکته نیز تبدیل شود؛ اگر گمانهها به نتیجه رسیده و شکری با «ولید المعلم» همتای سوریاش در آمریکا دیدار کند. با توجه به تفاوت در دیدگاه مصریها و فراز و فرودهای فراوان در تاریخ روابط مصر و عربستان، سعودیها در ارزیابی روابط خود با مصر دچار سوءبرداشت شدند؛ مسئولان این کشور گمان کرده بودند با کمکهای مالی و سرمایه گذاریهای متعدد میتوانند قاهره را در مسیر مورد علاقه خودشان به حرکت درآورده و از این کشور انتظار داشتهباشند مانند کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از همه تصمیمات ضدایرانی ریاض و همه جنگهای عربستان حمایت کنند. مسئولان مصری اغلب از رسانهها -و نه کانالهای دیپلماتیک- برای رساندن پیام خود به کشورهای بهخصوصی استفاده میکنند. شاید گفتگوی سامح شکری با رسانههای مصری و اعتراف به نقاط اختلاف روابط قاهره و ریاض، یکی از نمونههای دیگر این سیاست مصر است. مسئولان مصری به خوبی درک میکنند که جایگزین حکومت بشار اسد یا اخوان المسلمین است یا هرج و مرج خونباری که در لیبی، عراق و یمن جریان دارد. این مسأله امنیت و ثبات مصر را به خطر میاندازد. علاوه بر آن، همپیمانی السیسی با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه برای مصر از همپیمانی با عربستان مهمتر است و به همین دلیل، قاهره سیاستهایی اتخاذ نخواهد کرد که در تضاد با سیاستهای مسکو باشد. "دیپلماسی رویگردانی" بهترین تعبیری است که میتوان برای روابط امروز عربستان و مصر در نظر گرفت؛ به نظر میرسد این سیاست به دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز سرایت کند.